جدول جو
جدول جو

معنی فوه بری - جستجوی لغت در جدول جو

فوه بری
(فُ وَ / وِیِ بَرْ ری)
بلسکی است. (فهرست مخزن الادویه). روناس بیابانی. حب الصبیان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عملی که در آن جام چهل کلید را پر آب می کنند و دعاهایی می خوانند و آن آب را بر سر زن نازا می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثوم بری
تصویر ثوم بری
موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیر کوهی، سیر صحرایی، سقوردیون، اسقوردیون، اشقردیون، بلبوس، سیر مو
فرهنگ فارسی عمید
(چِلْ لَ / لِ بُ)
رجوع به چله بری کردن شود
لغت نامه دهخدا
(مِ بَرْ ری)
موسیر. سیر صحرائی. ثوم الکلب. ثوم الحیه. مطر قال. (ابن البیطار). اسقوردیون. شقردیون. (ابن البیطار). رجوع به ثوم الحبه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ لِ / بَلْ لِ بُ)
مرکّب از: بله، محرف بلی + بری اسم از بریدن، اقرار گرفتن از عروس و اولیاء او در قبول ازدواج. عمل اجازۀ تزویج گرفتن دختر از کسان او. عقد نکاح. (یادداشت مرحوم دهخدا)، گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر. (فرهنگ لغات عامیانه)، بله بران. و رجوع به بله بران شود
لغت نامه دهخدا
(تِ بَرْ ری)
بلسکی. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فُ لِ بَرْ ری)
هیضمان. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فجل شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
شغل و عمل کوه بر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوه بر شود
لغت نامه دهخدا
آری بری: گفت و گوهای پیش از پیوند زناشویی صحبتها و قول و قرارهای قبل از عروسی بین خانواده های عروس و داماد
فرهنگ لغت هوشیار
عملی از قبیل عزایم، (در اصطلاح بانوان تهرانی) بسیار آمدن و رفتن از روی چیزی مانند سفره و جامه گسترده
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن گوش قطع گوش، بحیله پول و مال از دیگری گرفتن مغبون کردن در معامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
فوق طاقة البشر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
Superhuman
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
surhumain
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
超人的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فوق بشری، مافوق بشر
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
فوق بشری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
অতিমানবীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
เหนือมนุษย์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
juu ya binadamu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
insanüstü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
על אנושי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
超人的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
sobre-humano
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
초인적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
supermanusia
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
अतिमानवी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
sovrumano
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
sobrehumano
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
надлюдський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
nadludzki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
übermenschlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
сверхчеловеческий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فوق بشری
تصویر فوق بشری
bovenmenselijk
دیکشنری فارسی به هلندی